کورش ، ذوالقرنين يا ناجي يهود؟
کورش ، ذوالقرنين يا ناجي يهود؟
کورش ، ذوالقرنين يا ناجي يهود؟
نويسنده: احسان رضايي
" و از تو درباره ذوالقرنين مي پرسند. بگو به زودي سرگذشت او را براي شما بازگو خواهم کرد." /سوره کهف، آيه 83
اين ابتداي داستان " ذوالقرنين " در قرآن است . طبق آيات قرآن ، ذوالقرنين ، شاهي مقتدر است که اقتدارش از جانب خداوند و با تأييد اوست. برخي از مفسران ، اين آيات را با شخصيت و تاريخ کورش منطبق مي دانند. شاهي که علاوه بر کشور گشايي ، اهل احترام به حقوق مغلوبان هم بود .
*کوروش بنيانگذار چيزي است که امروز به آن "حقوق بشر " مي گوييم . او در منشور خود ، علاوه بر اعلام تبارنامه شاهي و ذکر اعمال و فتوحات خود ، آن چنان که در ميان کشور گشايان رسم است ، سياست هاي خود در برخورد با اهالي شهر مغلوب را به روشني بيان کرده . مطالبي که او در اين قسمت از منشور خود آورده، قديمي ترين سند حقوق بشر است: " ... بي شمار سپاهيانم به صلح در بابل گام برداشتند . روا نداشتم کسي وحشت را بر سرزمين سومر واکد فرو آرد. من براي صلح کوشيدم در بابل و در همه شهرها . نيازمندي هاي بابل و تمامي پرستشگاه هاي آنان را پيش ديده داشتم و در بهبود زندگي همگان کوشيدم . همه يوغ هاي بردگي را از مردمان بابل برداشتم . خانه هاي ويرانشان را آباد کردم و به تيره بختي هايشان پايان دادم . هر کس آزاد است هر ديني را که ميل دارد ، بپرستد و هر جا که ميل دارد ، سکونت کند . من تا روزي که مزدا زنده ام بدارد، نخواهم گذاشت مردان و زنان را به اسيري بفروشند . دين و آيين همه را محترم خواهم داشت و نخواهم گذاشت زير دستان من آيين و رسوم ملت هايي را که من پادشاهشان هستم ، تحقير نمايند . مزدا مرا ياري کند و پسرم را ... "
*جز منشور کورش ، ديگر منابعي که درباره تاريخ او به دست ما رسيده ، يعني عهد عتيق و نيز روايات هرودوت و گزنفون يوناني ، خالي از افسانه و داستان پردازي نيست .
*" کورش" به معناي شبيه خورشيد است (خور+ وش) . در غرب، صورت لاتيني شده اسم او(Cyrus) رواج دارد که نام "سيروس " از همين جا آمده .(شبيه به همين ، در مورد اسم پسرش کمبوجيه اتفاق افتاده که چون در لاتين Cambyses شده است ، بعدها به صورت "کامبيز " به زبان فارسي برگشته .)
*پايتخت هاي کورش به ترتيب ، شوش، همدان و بابل بود . بعد ها داريوش تصميم گرفت پرسپوليس را در کنار آرامگاه کورش در پاسارگار بسازد و آن جا را پايتخت امپراتوري کند .
*بعضي ها کورش را زرتشتي مي دانند و برخي هم ظهور زرتشت را سال ها بعد از هخامنشيان مي دانند. آيين کورش هر چه بود، به پيروان ساير اديان و مقدسات آن ها احترام کامل مي گذاشت .
*کورش، پنج فرزند داشت : کمبوجيه و برديا پسرانش بودند و آتوسا، رکسانا و ارتوستونه دخترانش . کمبوجيه بعد از او شاه شد و آتوسا هم همسر داريوش بود.
*هرودوت نوشته است :" هنگام پادشاهي کورش و کمبوجيه ، قانوني راجع به باج و ماليات نبود ، بلکه مردمان هدايا مي آوردند . ماليات در زمان داريوش معمول شد . پارسي ها مي گفتند داريوش ، تاجر؛ کمبوجيه، آقا ؛ و کورش ، پدر بود. اولي را به آن جهت که منفعت طلب بود ، تاجر مي خواندند . دومي را چون سختگير و با نخوت بود ، آقا مي گفتند . و سومي (يعني کورش ) را به واسطه اين که ملايم و مهربان بود و هميشه از حال رعيت آگاهي داشت ، پدر مي خواندند .
*کورش را همه ملل دنياي باستان دوست داشتند . پارسي ها که وي آن ها را از گمنامي به افتخار رسانده بود ، او را پدر خود مي خواندند . يوناني ها با اين که در سواحل آسياي صغير از او شکست خورده بودند ، تا زمان اسکندر ، او را بزرگترين جنگجو مي دانستند . و يهود که کورش آزادشان کرد، تا مدت ها فکر مي کردند که او "مسيح " است.
*پيشگويي ظهور کورش و نيز روايت زندگي و اعمال او در عهد عتيق (کتاب هاي اشعيا، ارميا، عذرا و دانيال ) آمده است . در اين کتاب مقدس ، لقب هاي "عقاب شرق" و شبان خدا" براي کورش ذکر شده . همچنين داستان "ذوالقرنين" در قرآن مجيد (آيات 83 تا 97 سوره کهف) را مفسراني همچون علامه طباطبايي در "الميزان" ، منطبق با سرگذشت کورش مي دانند .
گزنفون ، مورخ يوناني و از شاگردان سقراط ، رساله اي نوشته است با عنوان "کوروپايديا " يعني "تربيت کورش" که چنين شروعي دارد:" ما با اعتقاد به اين که اين مرد ، سزاوار هر گونه ستايشي است ، تحقيق کرده ايم تا بدانيم او از چه نوع آموزش و تربيتي بر خوردار بوده است تا آن را در پيش بگيريم." در يونان باستان ، اين کتاب ، بهترين رساله در فنون جنگ به حساب مي آمد.
*شخصيت کيخسرو ، شاه آرماني "شاهنامه" ، شباهت زيادي با سرگذشت کورش دارد بي شک ، فردوسي، داستان کيخسرو را از روي افسانه هاي موجود درباره کورش ساخته است.
*سرتوماس براون ، فيلسوف، پزشک و نويسنده انگليسي ،در 1658 ، کتاب خود در باب تحمل عقايد مخالف را "باغ کورش " نام گذاشت.
يکي از اتهامات مصدق در محاکمه معروفش اين بود که مي خواسته به جاي عکس شاه ، روي اسکناس ها عکس شورش و داريوش را چاپ کند.
*منشور کورش ، در1879 ، هنگام کاوش در نينوا و توسط يک باستان شناس ايراني به نام هرمز رسام ، پيدا شد .اين لوح گلي ،23 سانتي متر عرض و 11 سانتي متر ارتفاع دارد بر روي آن با خط ميخي ، 40 سطر مطلب نوشته شده که بعضي از سطرها شکسته شده اند. سطرهاي 22 تا 37 در مورد سياست هاي کورش در کشورداري است و سطرهاي قبلي و بعدي ، اطلاعاتي تاريخي در مورد فتح بابل و نسب نامه کورش به دست مي دهد . در حال حاضر ، اين منشور در موزه بريتانيا نگهداري مي شود و شماره آن BM-WAA-90920 است.
*سال 1969 در گردهمايي بين المللي حقوق دان ها ، منشور کورش به عنوان نخستين سند حقوق بشر شناخته شد . سال 1971 سازمان ملل متحد ، متن منشور کورش را به تمام زبان هاي رسمي دنيا منتشر کرد .
نمايشگاه با نقشه امپراتوري هخامنشي شروع و با منشور کورش تمام مي شود . در اين موزه، آثاري مثل مجسمه بي سر داريوش ، جام زريني که کتيبه خشايار شاه به سه زبان بر روي آن حک شده ، پايه ستون و سرستون هاي کاخ آپادانا ، نقش برجسته هاي مجموعه تخت جمشيد ، بز بالدار،... و بازوبندي طلايي با سر عقاب که احتمالاً ارمغاني براي داريوش بزرگ بوده ، به نمايش گذاشته است.
در اين نمايشگاه ، ستوني از کاخ آپادانا که براي فيلم اسکندر (اليور استون،2004 ) بازسازي شده بود هم هست .
*بخت النصر دوم(حکومت 605 تا 562 ق.م ): پادشاه بابل . او توانست عظمت و قدرت بابل عهد حمورابي را احيا کند و آن را از سلطه دولت آشور درآورد. باغ هاي معلق که از عجايب هفتگانه جهان باستان بودند را او براي همسرش ساخت . دولت بابل را تا اطراف مصر گسترش داد و يهودي هاي ساکن اورشليم را که به اطاعتش در نيامدند ، به سختي تنبيه کرد.تعداد بردگان يهودي او را تا چهل هزار هم نوشته اند .
*دانيال (623 تا 536 ق.م ) : پيامبر بني اسرائيل در کودکي همراه قوم يهود به اسارت بخت النصر در آمد و به اسيري به بابل رفت . او پس از آزادي قوم يهود به دست کورش ، به شوش آمد و در همان جا در گذشت . آرامگاه او در شوش ، زيارتگاه است. شهرت دانيال نبي به خاطر پيشگويي هايش است .
*تالس (625 تا 543ق.م ): يکي از هفت حکيم يونان باستان است . به او پدر فلسفه يوناني و پدر علوم هم مي گويند . او اصل همه چيز را از آب مي دانست.
*ازوپ(احتمالا620 تا 560ق.م): داستان سراي يوناني که غلامش افسانه هايش را جمع آوري کرد. افسانه هاي او هنوز هم منبع الهام آثار ادبي به خصوص داستان هاي کودکان است .
*فيثاغورث (582 تا 510ق.م ): فيلسوف و رياضي دان يوناني است که از متافيزيک صحبت کرد نظرياتي هم در مورد زمان دارد.
*بودا (563 تا 483ق.م ): شاهزاده هندي . گئوتاما يا سيذارتا قرار بود حکومت شمال هند امروز را داشته باشد .اما او چهار حقيقت بيماري، پيري، مرگ و رياضت را ديد و دست از حکومت شست. سال ها رياضت کشيد تا اين که آخر "بودا" يعني روشن شد و ديني تازه آورد. داستان زندگي او ، خود، يک دوره فشرده از آموزه هاي دين بودايي است .
*کنفوسيوس (551 تا 479ق.م ): معلم بزرگ و يکي از هفت فرزانه چيني . استاد کونگ در دوره اي که چين ، بي ثبات ترين دورانش را مي گذراند ، ظهور کرد و آيين تربيتي فردي و اجتماعي خود را بنيان گذاشت . او معتقد بود که براي اصلاح فرد و جامعه بايد به سنت نياکان بازگشت . او خودش پيرو آييني نبود، اما آيينش بيست و پنج قرن است که در چين با جديت دنبال مي شود .
منبع: نشریه همشهری جوان شماره 40
اين ابتداي داستان " ذوالقرنين " در قرآن است . طبق آيات قرآن ، ذوالقرنين ، شاهي مقتدر است که اقتدارش از جانب خداوند و با تأييد اوست. برخي از مفسران ، اين آيات را با شخصيت و تاريخ کورش منطبق مي دانند. شاهي که علاوه بر کشور گشايي ، اهل احترام به حقوق مغلوبان هم بود .
يک زندگي نامه مختصر و مفيد
*کوروش بنيانگذار چيزي است که امروز به آن "حقوق بشر " مي گوييم . او در منشور خود ، علاوه بر اعلام تبارنامه شاهي و ذکر اعمال و فتوحات خود ، آن چنان که در ميان کشور گشايان رسم است ، سياست هاي خود در برخورد با اهالي شهر مغلوب را به روشني بيان کرده . مطالبي که او در اين قسمت از منشور خود آورده، قديمي ترين سند حقوق بشر است: " ... بي شمار سپاهيانم به صلح در بابل گام برداشتند . روا نداشتم کسي وحشت را بر سرزمين سومر واکد فرو آرد. من براي صلح کوشيدم در بابل و در همه شهرها . نيازمندي هاي بابل و تمامي پرستشگاه هاي آنان را پيش ديده داشتم و در بهبود زندگي همگان کوشيدم . همه يوغ هاي بردگي را از مردمان بابل برداشتم . خانه هاي ويرانشان را آباد کردم و به تيره بختي هايشان پايان دادم . هر کس آزاد است هر ديني را که ميل دارد ، بپرستد و هر جا که ميل دارد ، سکونت کند . من تا روزي که مزدا زنده ام بدارد، نخواهم گذاشت مردان و زنان را به اسيري بفروشند . دين و آيين همه را محترم خواهم داشت و نخواهم گذاشت زير دستان من آيين و رسوم ملت هايي را که من پادشاهشان هستم ، تحقير نمايند . مزدا مرا ياري کند و پسرم را ... "
*جز منشور کورش ، ديگر منابعي که درباره تاريخ او به دست ما رسيده ، يعني عهد عتيق و نيز روايات هرودوت و گزنفون يوناني ، خالي از افسانه و داستان پردازي نيست .
*" کورش" به معناي شبيه خورشيد است (خور+ وش) . در غرب، صورت لاتيني شده اسم او(Cyrus) رواج دارد که نام "سيروس " از همين جا آمده .(شبيه به همين ، در مورد اسم پسرش کمبوجيه اتفاق افتاده که چون در لاتين Cambyses شده است ، بعدها به صورت "کامبيز " به زبان فارسي برگشته .)
*پايتخت هاي کورش به ترتيب ، شوش، همدان و بابل بود . بعد ها داريوش تصميم گرفت پرسپوليس را در کنار آرامگاه کورش در پاسارگار بسازد و آن جا را پايتخت امپراتوري کند .
*بعضي ها کورش را زرتشتي مي دانند و برخي هم ظهور زرتشت را سال ها بعد از هخامنشيان مي دانند. آيين کورش هر چه بود، به پيروان ساير اديان و مقدسات آن ها احترام کامل مي گذاشت .
*کورش، پنج فرزند داشت : کمبوجيه و برديا پسرانش بودند و آتوسا، رکسانا و ارتوستونه دخترانش . کمبوجيه بعد از او شاه شد و آتوسا هم همسر داريوش بود.
*هرودوت نوشته است :" هنگام پادشاهي کورش و کمبوجيه ، قانوني راجع به باج و ماليات نبود ، بلکه مردمان هدايا مي آوردند . ماليات در زمان داريوش معمول شد . پارسي ها مي گفتند داريوش ، تاجر؛ کمبوجيه، آقا ؛ و کورش ، پدر بود. اولي را به آن جهت که منفعت طلب بود ، تاجر مي خواندند . دومي را چون سختگير و با نخوت بود ، آقا مي گفتند . و سومي (يعني کورش ) را به واسطه اين که ملايم و مهربان بود و هميشه از حال رعيت آگاهي داشت ، پدر مي خواندند .
*کورش را همه ملل دنياي باستان دوست داشتند . پارسي ها که وي آن ها را از گمنامي به افتخار رسانده بود ، او را پدر خود مي خواندند . يوناني ها با اين که در سواحل آسياي صغير از او شکست خورده بودند ، تا زمان اسکندر ، او را بزرگترين جنگجو مي دانستند . و يهود که کورش آزادشان کرد، تا مدت ها فکر مي کردند که او "مسيح " است.
*پيشگويي ظهور کورش و نيز روايت زندگي و اعمال او در عهد عتيق (کتاب هاي اشعيا، ارميا، عذرا و دانيال ) آمده است . در اين کتاب مقدس ، لقب هاي "عقاب شرق" و شبان خدا" براي کورش ذکر شده . همچنين داستان "ذوالقرنين" در قرآن مجيد (آيات 83 تا 97 سوره کهف) را مفسراني همچون علامه طباطبايي در "الميزان" ، منطبق با سرگذشت کورش مي دانند .
گزنفون ، مورخ يوناني و از شاگردان سقراط ، رساله اي نوشته است با عنوان "کوروپايديا " يعني "تربيت کورش" که چنين شروعي دارد:" ما با اعتقاد به اين که اين مرد ، سزاوار هر گونه ستايشي است ، تحقيق کرده ايم تا بدانيم او از چه نوع آموزش و تربيتي بر خوردار بوده است تا آن را در پيش بگيريم." در يونان باستان ، اين کتاب ، بهترين رساله در فنون جنگ به حساب مي آمد.
*شخصيت کيخسرو ، شاه آرماني "شاهنامه" ، شباهت زيادي با سرگذشت کورش دارد بي شک ، فردوسي، داستان کيخسرو را از روي افسانه هاي موجود درباره کورش ساخته است.
*سرتوماس براون ، فيلسوف، پزشک و نويسنده انگليسي ،در 1658 ، کتاب خود در باب تحمل عقايد مخالف را "باغ کورش " نام گذاشت.
يکي از اتهامات مصدق در محاکمه معروفش اين بود که مي خواسته به جاي عکس شاه ، روي اسکناس ها عکس شورش و داريوش را چاپ کند.
*منشور کورش ، در1879 ، هنگام کاوش در نينوا و توسط يک باستان شناس ايراني به نام هرمز رسام ، پيدا شد .اين لوح گلي ،23 سانتي متر عرض و 11 سانتي متر ارتفاع دارد بر روي آن با خط ميخي ، 40 سطر مطلب نوشته شده که بعضي از سطرها شکسته شده اند. سطرهاي 22 تا 37 در مورد سياست هاي کورش در کشورداري است و سطرهاي قبلي و بعدي ، اطلاعاتي تاريخي در مورد فتح بابل و نسب نامه کورش به دست مي دهد . در حال حاضر ، اين منشور در موزه بريتانيا نگهداري مي شود و شماره آن BM-WAA-90920 است.
*سال 1969 در گردهمايي بين المللي حقوق دان ها ، منشور کورش به عنوان نخستين سند حقوق بشر شناخته شد . سال 1971 سازمان ملل متحد ، متن منشور کورش را به تمام زبان هاي رسمي دنيا منتشر کرد .
جانشينان کورش
"کورش" در لندن
نمايشگاه با نقشه امپراتوري هخامنشي شروع و با منشور کورش تمام مي شود . در اين موزه، آثاري مثل مجسمه بي سر داريوش ، جام زريني که کتيبه خشايار شاه به سه زبان بر روي آن حک شده ، پايه ستون و سرستون هاي کاخ آپادانا ، نقش برجسته هاي مجموعه تخت جمشيد ، بز بالدار،... و بازوبندي طلايي با سر عقاب که احتمالاً ارمغاني براي داريوش بزرگ بوده ، به نمايش گذاشته است.
در اين نمايشگاه ، ستوني از کاخ آپادانا که براي فيلم اسکندر (اليور استون،2004 ) بازسازي شده بود هم هست .
معاصران کورش
يوزپلنگاني که با من دويده اند
*بخت النصر دوم(حکومت 605 تا 562 ق.م ): پادشاه بابل . او توانست عظمت و قدرت بابل عهد حمورابي را احيا کند و آن را از سلطه دولت آشور درآورد. باغ هاي معلق که از عجايب هفتگانه جهان باستان بودند را او براي همسرش ساخت . دولت بابل را تا اطراف مصر گسترش داد و يهودي هاي ساکن اورشليم را که به اطاعتش در نيامدند ، به سختي تنبيه کرد.تعداد بردگان يهودي او را تا چهل هزار هم نوشته اند .
*دانيال (623 تا 536 ق.م ) : پيامبر بني اسرائيل در کودکي همراه قوم يهود به اسارت بخت النصر در آمد و به اسيري به بابل رفت . او پس از آزادي قوم يهود به دست کورش ، به شوش آمد و در همان جا در گذشت . آرامگاه او در شوش ، زيارتگاه است. شهرت دانيال نبي به خاطر پيشگويي هايش است .
*تالس (625 تا 543ق.م ): يکي از هفت حکيم يونان باستان است . به او پدر فلسفه يوناني و پدر علوم هم مي گويند . او اصل همه چيز را از آب مي دانست.
*ازوپ(احتمالا620 تا 560ق.م): داستان سراي يوناني که غلامش افسانه هايش را جمع آوري کرد. افسانه هاي او هنوز هم منبع الهام آثار ادبي به خصوص داستان هاي کودکان است .
*فيثاغورث (582 تا 510ق.م ): فيلسوف و رياضي دان يوناني است که از متافيزيک صحبت کرد نظرياتي هم در مورد زمان دارد.
*بودا (563 تا 483ق.م ): شاهزاده هندي . گئوتاما يا سيذارتا قرار بود حکومت شمال هند امروز را داشته باشد .اما او چهار حقيقت بيماري، پيري، مرگ و رياضت را ديد و دست از حکومت شست. سال ها رياضت کشيد تا اين که آخر "بودا" يعني روشن شد و ديني تازه آورد. داستان زندگي او ، خود، يک دوره فشرده از آموزه هاي دين بودايي است .
*کنفوسيوس (551 تا 479ق.م ): معلم بزرگ و يکي از هفت فرزانه چيني . استاد کونگ در دوره اي که چين ، بي ثبات ترين دورانش را مي گذراند ، ظهور کرد و آيين تربيتي فردي و اجتماعي خود را بنيان گذاشت . او معتقد بود که براي اصلاح فرد و جامعه بايد به سنت نياکان بازگشت . او خودش پيرو آييني نبود، اما آيينش بيست و پنج قرن است که در چين با جديت دنبال مي شود .
منبع: نشریه همشهری جوان شماره 40
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}